یکشنبه ١٠شهریور ساعت ٧عصر وقت آتلیه داشتیم . سارا با اشتیاق آماده شد و سر ساعت رسیدیم آتلیه. دو سه تا عکس اول رو با حوصله با خاله عکاس همکاری کرد ، اما اواسط کار خسته شد و دیگه شروع کرد به بد قلقی ، چه عرقی از ما دو نفر در آورد. خلاصه اینکه تا ساعت ١٠ اونجا بودیم و اخر سر هم ١١ تا عکس از بین اون همه عکس انتخاب کردیم و سفارش دادیم ، البته اینجا ٧ تا از اونها رو کذاشتم. &nb...