ساراسارا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

سارا کوچولوی مامان و بابا

پوشک ممنوع!!!!

امروز سومین روزی است که سارا دیگه پوشک نمی پوشه!!! و با کمک مامانش میره دستشوئی ، البته ناگفته نمونه که چند باری هم گلهای قالی رو آبیاری کرده. دیشب خودش یه دفعه گفت بدو بدو و رفت سمت دستشوئی ، مثل اینکه دیگه داره راه می افته. دیگه یواش یواش باید با پوشک و زیرانداز و اینا خداحافظی کنه  
4 شهريور 1392

تو می تونی

سارای عزیزم از دیروز قراره شما رو از شیر بگیریم یا قراره شیر رو از شما بگیریم. که البته با مقاومت شدیدت مواجه شدیم ، ظاهرا به هیچ قیمتی حاضر به ترک شیر نیستی گریه و زاری ، قهر کردن و دویدن توی اتاق دیگه شده کارت اما عزیزم سعی کن ، تو می تونی                                           ...
4 شهريور 1392

یک سال و نه ماهگی

٢٢اردیبهشت (پری روز) پرنسس کوچولوی من یک ماه دیگه از عمر قشنگش رو گذروند و یک سال و نه ماهش شد . با گذشت حتی یک ماه هم کلی تغییر در سارا ایجاد میشه مخصوصا حالا که دیگه شیر مادر هم نمی خوره خیلی بزرگتر شده ، شبها خیلی راحت میخوابه بدون اینکه بیدار بشه ، اشتها و غذا خوردنش خیلی بهتر شده ، حرف زندش هم همینطور ، تقریبا تمام کلمات و حرفها رو میگه و تکرار میکنه.خوش اخلاق تر هم شده. عاشق حمام رفتنه . برون رفتن و گردش و پارک رفتن و تاپ بازی رو در هر حالی دوست داره ، امان از اون روزی که تاب سوار شه ، دیگه پائین نمیاد.  توی پارک خیلی دوست داره با بچه های هم سن و سالش بازی کنه با دختر خاله اش تینا هم که ٨ ماه از سارا بزرگتره خوب ...
6 خرداد 1392

روز مادر

  امروز روز مادره و من و سارا برای مامانش یه دست لباس خریدیم و من هم برای مامانم یه بلوز گرفتم . البنه زحمات و فداکاری های مادر رو که نمیشه هیچ جوری جبران کرد ، این کادو های ناقابل هم فقط بهانه ای است برای عرض ارادت و عشق و تشکر. روز مادر بر همه مامانای گل مبارک   ...
24 ارديبهشت 1392

سارا دیگه شیر نمی خوره..

سارا دیگه به طور کلی شیر رو گذاشته کنار و دیگه حتی سراغش رو هم نمیگیره این فرایند تقریبا ٥روز طول کشید. حالا دیگه به جای شیر مادر شیر پاستوریزه میخوره و خیلی هم ازش استقبال میکنه بطوریکه بعضی وقتا که شیر نداریم مجبورم میکنه که برم و براش شیر بخرم. 
24 ارديبهشت 1392

دختر دلبندم

    دختردلبندم ! یک جهان قاصدک ناز به راهت باشد بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد و خداوند شب و روز و تمام لحظات با همه قدرت خود پشت و پناهت باشد                                                                                ...
24 ارديبهشت 1392

یک سال و هشت ماه

در اغازین روزهای یک سال و هشت ماهگی دختر قشنگم رو از شیر گرفتیم ، الان بعد از پنج روز ، شیر خوردن دیگه تقریبا از سرش افتاده.شبها هم بدون اینکه حتی یکبار از خواب بیدار بشه تا صبح میخوابه. از روزیکه شیر نمی خوره میلش به غذا نسبتا بیشتر شده کمی هم تپل و چاق شده.حرف زدنش هم بهتر شده تقریبا همه کلمات رو میگه البته دست و پا شکسته. کلمات جدیدیه که میگه: شوا(shava) : شلوار بخو           :بخور ، بخورم بیشی      : بشین ، بشینم سلا        : سلام بسی      : بستنی نیس  &n...
15 ارديبهشت 1392