صبح جمعه در باغ وحش پارک ارم
صبح دیروز که جمعه بود ، برای اولین بار سارا رو بردیم باغ وحش.
باغ وحش پارک ارم ،که من رو برد به حال و هوای کودکی که عاشق حیوانات بودم و بابام هر از گاهی من رو می اورد همین باغ وحش . باغ وحش هنوز همونطور بود و فقط چندتا حیوان جدید به حیوانات قبلی اضافه شده بود مثل پلنگ ، فیل و لاما(نوعی شتر بدون کوهان که در آمریکای جنوبی زندگی میکنه).
بعد از خرید بلیط وارد باغ وحش شدیم و سارا اونجا حیوانات مختلفی رو دید.مثل عباق(عقاب)،تسماح(تمساح)،پیل(فیل)،گبزن(گوزن)،پلن(پلنگ)،شتر،شیر و کی حیوانات دیگه.ولی بیشر از همه پرندگان (جوجو) ، سنجابها و خرگوشها توجهش رو جلب کردند.
کنار قفس شیرها ، سارا از میله ها گرفته بود و روی سکوی کنار قفس با اشتیاق شیر مادر و پچه هاش و نگاه میکرد.
پلنگ ها که خوابیده بودند ، سارا نگاه میکرد و میگفت : پلن خوابیده (پلنگ خوابیده)
خلاصه تا ظهر اونجابودیم و بعد رفتیم خونه مادرجون ، ریحانه اینا هم اونجا بودن ، عصر هم همه با هم رفتیم پارک نهج البلاغه که نزدیک خونه مادرجونه، عمو رضا ایناهم اومدن.سارا که تا نشست توی ماشین خوابش برو و همونطور که خوابیده بود بردیمش پارک. اما هوا خیلی خنک بود و یک ساعتی رو به زور خوردن چای اونجا بودیم و حدود ساعت 7 بود که دیگه برگشتیم و سارا همچنان خواب بود.